نوع مقاله : علمی-پژوهشی
موضوعات
عنوان مقاله English
نویسنده English
افلاطون، سیاستمدارِ جمهوری آرمانی خود را از طبقه دانشمندان (فیلسوفان) انتخاب کرد. برای وی، این دو حیثیت، وحدتی بنیادین دارند؛ وحدتی که اجازه میدهد دانشمندان بنا به احساس مسئولیت و به اختیار خود سکان هدایت سیاسی جامعه را برعهده گیرند و یا حتی مجبور شوند به چنین امر سترگ و سختی تن دهند. این موضوع درست در مقابل دیدگاه ماکس وبر، جامعهشناس و متفکر آلمانی قرن بیستم قرار گرفته است چرا که به زعم وی، این دو شخصیت، مأموریتها، مسئولیتها و منطقهای رفتاری متفاوتی دارند و به هیچ وجه نباید به میدان یکدیگر وارد شوند؛ به این معنا، نه دانشگاه میدان سیاست است و نه سیاست، میدانی برای دانشگاهیان حقیقی. این تیپ ایدهآل از دانشمندی و سیاستمداری، که در نسبتی متفاوت نزد افلاطون و وبر تعریف شدهاند، دوگانهای را پدید آورده است که ذیل دوگانه سنت- مدرنیته نیز قابل فهم است. این نوشتار بیآنکه به دوگانه اخیر بپردازد درصدد است ضمن تعریف دانشمند و سیاستمدار در اندیشه افلاطون و وبر، به اقتضای امر واقع و لزوم رابطه دانشمند و سیاستمدار در دنیای جدید، بر اساس کارویژه متفاوت «شهریار» افلاطونی در رساله مرد سیاسی، از دوگانه کلاسیک فوق گذر کرده و در میانة دانشمند و سیاستمدار، شخصیت سومی را به نام سیاستگذار بنشاند؛ شخصیتی که میتواند ارتباط بین آن دو پیشه را ساماندهی کند.
کلیدواژهها English